چندپارتی(وقتی بخاطر یه اشتباه...)پارت3{آخر}

#فیک
#استری_کیدز

چندپارتی(وقتی بخاطر یه اشتباه...)پارت3{آخر}

-دیوونه بازی درنیار ا/ت...بیا عقب..خواهش میکنم عزیزم بیا عقب...ببخشید..ببخشید ا/ت من...ببخشید عشقم
+توی این آتیش من و توهم سوختیم...دیگه مایی وجود نداره لی مین هو
-باهم حلش میکنیم خب؟...همه چیز با مرگ حل نمیشه...منطقی باش ا/ت...من اشتباه کردم فقط برگرد عقب
+منطقی؟خیانت که منطق نمیشناسه هوم؟چرا تو منطقی نبودی؟چرا هیچوقت ازم توضیح نخواستی؟...چرا نزاشتی حرف بزنم
دستی لای موهاش برد و قدمی بهت نزدیک شد اما تو قدمی به عقب برداشتی،دستهاش رو روبه تو گرفت و لب زد.
-ا/ت عزیزم آروم باش...قول میدم درستش میکنم..فقط بیا عقب عزیزم...من ازت معذرت میخوام اصلا بیا تلافی کن ولی این کار رو انجام نده
آروم پلک زدی و اشکهات سرازیر شدن،لبخند تلخی زدی و چند قدم عقب رفتی و روی لبه بام ایستادی؛اقدام به برداشتن اخرین قدم کردی که با فریادی که زد سرجات میخکوب شدی.
-داری چه غلطی میکنییییییییییی؟...بیا عقب ا/ت...خواهش میکنم این کار رو با من نکن
حالا دیگه واقعا به هق هق افتاده بود،اون مرد محکم به گریه افتاده بود؛زانو زده روی زمین افتاده بود و گریه میکرد.
-ا/ت...عزیزم بیا عقب...تو نباید منو ترک کنی...هق هق...چطور میتونی هق انقدر بیرحم باشی؟...هق هق...ا/ت عشقم بیا عقب هق تروخدا بیا عقب..تو عشق منی هق هق...همیشه بودی هق...همه اون رفتارا دروغ بود هق هق...من بهت شک کردم منو ببخش ا/ت هق بیا عقب خواهش میکنم
+همچی تموم شده مینهو...هم من برای تو هم تـ...نه نه تو هنوز برای من تموم نشدی...ولی این رو بدون من هیچوقت بهت خیانت نکردم
و آخرین قدم روهم برداشتی و اون رو برای همیشه توی دنیایی که دیگه متعلق به تو نبود ترک کردی،صدای هق هق های بی وقفه اش و فریاد اسم تو تنها بازمانده خاطرات تلخ تو بود.
(داستان:تو و لینو یه زوج عاشق بودین و خیلی هم دوست داشتین.لینو مجبور میشه برای تورش مدتی از کره بره اما از تو هم میخواد که همراهش بری ولی تو به دلایلی مخالفت میکنی،در طول سفرش وقتی ازتو دور بود فیلم و عکسهایی از یه فرد ناشناس براش ارسال میشه
که نشانگر خیانت تو به اونه و باهمین خیال باهات بدرفتاری میکنه اما مدتی بعد ازطریق تماسی ناشناس میفهمه که فقط یه پاپوش بوده وتو هیچ تقصیری نداشتی.)